مأیوس گشتن . [ م َءْ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) ناامید شدن . نومید شدن : فرخی چون بشنید مأیوس گشت و از صادر و وارد استخبار می کرد... (چهار مقاله ).
مأیوس گشتن
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
مأیوس گشتن . [ م َءْ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) ناامید شدن . نومید شدن : فرخی چون بشنید مأیوس گشت و از صادر و وارد استخبار می کرد... (چهار مقاله ).