کلمه جو
صفحه اصلی

محمیه

لغت نامه دهخدا

محمیة. [ م َ می ی َ ] (اِخ ) ابن جزٔبن عید یغوث زبیدی . صحابی و از مهاجران به حبشه است و آنجا عامل رسول اﷲ (ص ) بر تقسیم اخماس غنائم بود و پیامبر اسلام بر او اعماد داشت . جنگ مریسیع و بدر را دریافت و در فتح مصر حاضر بود و بدانجا ساکن شد و احتمالاً هم بدانجا در گذشته است . (حدود سال 25 هَ . ق .). (الاعلام زرکلی ج 3). و نیز رجوع به امتاع الاسماع ص 197 و 198 و 251 شود.


محمیة. [ م َ می ی َ ] (ع ص ) حمایت شده . حراست شده : لازالت معمورة الاطراف والارکان محمیة الاکناف والبنیان . (سندبادنامه ص 10).
- دولت محمیه ؛ دولت تحت الحمایة.


محمیة. [ م َ ی َ ] (ع مص ) محمیت . حَمیَّة. ننگ و عار داشتن . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: