کلمه جو
صفحه اصلی

نغزگویی

لغت نامه دهخدا

نغزگویی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) نغزگفتاری . شیرین سخنی . عمل نغزگو :
فسانه بود خسرو در نکوئی
فسونگر بود وقت نغزگوئی .

نظامی .




کلمات دیگر: