کلمه جو
صفحه اصلی

وصمه

لغت نامه دهخدا

وصمة. [ وَ م َ ] (ع اِ) یکی وصم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). عیب . (اقرب الموارد). ننگ و عار و عیب . (ناظم الاطباء). رجوع به وصم و وصمت شود. || سوگند و یمین در معصیت . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) سستی در بدن . (از اقرب الموارد).


وصمة. [ وُ م َ ] (ع اِمص ) سستی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سستی و کسالت . (ناظم الاطباء). || (اِ) یک شکاف . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: