کلمه جو
صفحه اصلی

وطأت

لغت نامه دهخدا

وطأت . [ وَ ءَ ] (ع مص ) نرم شدن فراش و مرکب و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) وطاءة و وطوءة، اسم است به معنی سهولت و نرمی . (از اقرب الموارد). || پاسپردگی . وطاءة : لشکری که کوه پای وطأت آن ندارد. (جهانگشای جوینی ). پیش از آنک شدت وطأت که لایحطمنکم سلیمان و جنوده ... (جهانگشای جوینی ).


وطأت . [ وَ ءَ ] (ع ، اِمص ) وطاءة. پایمالی . پاسپردگی . || فشارش . تنگی . گرفتگی سخت : سلطان از عراق متوجه بغداد شد با سپاهی که از وطأت ایشان زمین میلرزید. (فرهنگ فارسی معین از سلجوقنامه ٔ ظهیری چ خاور ص 20). || (اِ) جای پا. وطاءة. رجوع به وطاءة شود.



کلمات دیگر: