کلمه جو
صفحه اصلی

هرمزآباد

لغت نامه دهخدا

هرمزآباد. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازبخش حومه ٔ شهرستان نایین واقع در 20 هزارگزی جنوب باختری نایین و 8 هزارگزی راه اصفهان به یزد که دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


هرمزآباد. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش مهران شهرستان ایلام واقع در 15 هزارگزی خاور مهران و کنارراه شوسه ٔ مهران به دهلران . جلگه ای است گرمسیر و دارای 150 تن سکنه . از رودخانه کنجان چم مشروب میشود. محصول عمده اش غله و مختصری لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


هرمزآباد. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سمیرم بالای شهرستان شهرضا که در 22 هزارگزی باختر سمیرم متصل به راه مالرو سمیرم به ونگ واقع و دارای 100 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


هرمزآباد. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان براآن بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در 25 هزارگزی خاور اصفهان و دارای 35 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).



کلمات دیگر: