کل
هریکی
فارسی به عربی
لغت نامه دهخدا
هریکی . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ضمیر مبهم مرکب ) هریک . هرکدام . (یادداشت به خط مؤلف ) :
بیامد سپاه و بیامد پسر
بخندید با هریکی تاجور.
رجوع به هر و هریک شود.
بیامد سپاه و بیامد پسر
بخندید با هریکی تاجور.
فردوسی .
رجوع به هر و هریک شود.
کلمات دیگر: