هش دار. [ هَُ ] (اِمص مرکب ) در اصل فعل امر از «هش داشتن » است اما به صورت اسم مصدر به کار میرود، مانند خبردار.
- هش دار دادن ؛ خبر کردن . متوجه ساختن .
رجوع به هش داشتن شود.
هش دار
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
هش دار. [ هَُ ] (اِمص مرکب ) در اصل فعل امر از «هش داشتن » است اما به صورت اسم مصدر به کار میرود، مانند خبردار.
- هش دار دادن ؛ خبر کردن . متوجه ساختن .
رجوع به هش داشتن شود.