کلمه جو
صفحه اصلی

لاه

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی ابریشم سرخ رنگ لاس .
تائ نیث لائ ی

لغت نامه دهخدا

لاه . (ع اِ) اصل است مر جلاله را(نزد سیبویه )، الف و لام بر آن داخل کردند «اﷲ» و جانشین اسم علم شد، مانند عباس و حسن . (منتهی الارب ).


( لاَّة ) لاَّة. [ ل َ ] ( ع اِ ) مؤنث لأی ̍ [ ل َ آ ]. ( منتهی الارب ). رجوع به لأی ̍ [ ل َ آ ] شود.
لاه. ( اِ ) لاس باشد که نوعی از بافته ابریشمی سرخ رنگ است. ( برهان ). لالس. ( جهانگیری ). لاس.

لاه. ( ع اِ ) اصل است مر جلاله را( نزد سیبویه )، الف و لام بر آن داخل کردند «اﷲ» و جانشین اسم علم شد، مانند عباس و حسن. ( منتهی الارب ).

لاه . (اِ) لاس باشد که نوعی از بافته ٔ ابریشمی سرخ رنگ است . (برهان ). لالس . (جهانگیری ). لاس .


فرهنگ عمید

= لاس۲

لاس۲#NAME?


گویش مازنی

باران شدید


/laah/ باران شدید


کلمات دیگر: