کلمه جو
صفحه اصلی

مترز

لغت نامه دهخدا

مترز. [ م َ رِ ] ( اِ ) سپر . ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ) ( از اشتینگاس ).

مترز. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) دوندگی که سخت کند گوشت اسب را. ( آنندراج ). هر چیز که صلب و سخت کند مانند دوندگی که گوشت اسب را سخت می کند. ( ناظم الاطباء ). || سخت کننده خمیر را. ( آنندراج ). زنی که خمیر سفت و سخت می سازد. ( ناظم الاطباء ).

مترز. [ م َ رِ ] (اِ) سپر . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ) (از اشتینگاس ).


مترز. [ م ُ رِ ] (ع ص ) دوندگی که سخت کند گوشت اسب را. (آنندراج ). هر چیز که صلب و سخت کند مانند دوندگی که گوشت اسب را سخت می کند. (ناظم الاطباء). || سخت کننده خمیر را. (آنندراج ). زنی که خمیر سفت و سخت می سازد. (ناظم الاطباء).


گویش مازنی

/matarz/ نام محلی در قسمت شمال غربی کلاردشت در مسیر تنگ راه

نام محلی در قسمت شمال غربی کلاردشت در مسیر تنگ راه



کلمات دیگر: