لب به لب
فارسی به انگلیسی
up to the brim, brimful
flush, lap
فرهنگ معین
(لَ. بِ. لَ ) (ص مر. ) پر، مملو.
لغت نامه دهخدا
لب به لب. [ ل َ ب ِ ل َ ] ( ص مرکب ) ( در تداول عوام ) لبالب. پر تا لبه. مالامال. پر. رجوع به لبالب شود :
پی دشمنان پخت آشی عجب
ز ماهیچه دکان شده لب به لب.
میرزا طاهر وحید ( در توصیف شمشیرگر، از آنندراج ).
- لب به لب شدن ؛ پر شدن. مالامال شدن.
پی دشمنان پخت آشی عجب
ز ماهیچه دکان شده لب به لب.
میرزا طاهر وحید ( در توصیف شمشیرگر، از آنندراج ).
- لب به لب شدن ؛ پر شدن. مالامال شدن.
فرهنگ عمید
لبالب، پر، لبریز.
لب پر
= لب پر زدن: (مصدر لازم ) بیرون ریختن مایع از ظرف هنگام تکان خوردن.
لب پر
= لب پر زدن: (مصدر لازم ) بیرون ریختن مایع از ظرف هنگام تکان خوردن.
گویش مازنی
/lab be lab/ لبریز و پر
لبریز و پر
پیشنهاد کاربران
بوسیده شدن قسمت لب از طرف نفر مقابل، کیس
ماچ دادان به لب
کلمات دیگر: