مترادف متل : داستان، افسانه، مثل سایر، سخن غیرجدی، قصه عامیانه، حرف مفت، مزخرف، لیچار، سخن بی ربط، لطیفه | مهمان خانه ییلاقی، مهمان خانه بین راهی، اقامتگاه ییلاقی، اقامتگاه کنار دریا
متل
مترادف متل : داستان، افسانه، مثل سایر، سخن غیرجدی، قصه عامیانه، حرف مفت، مزخرف، لیچار، سخن بی ربط، لطیفه | مهمان خانه ییلاقی، مهمان خانه بین راهی، اقامتگاه ییلاقی، اقامتگاه کنار دریا
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
داستان، افسانه
مثلسایر
سخن غیرجدی
قصه عامیانه
حرف مفت، مزخرف، لیچار، سخن بیربط
لطیفه
مهمانخانه ییلاقی، مهمانخانه بینراهی، اقامتگاه ییلاقی، اقامتگاهکنار دریا
۱. داستان، افسانه
۲. مثلسایر
۳. سخن غیرجدی
۴. قصه عامیانه
۵. حرف مفت، مزخرف، لیچار، سخن بیربط
۶. لطیفه
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - افسانه داستان کوتاه . ۲ - حرف مفت مزخرف . ۳ - مثل سایر .
اسم آلت است از تل
فرهنگ معین
(مَ تَ ) (اِ. ) (عا. ) ۱ - افسانه ، داستان کوتاه . ۲ - مَثَل . ۳ - سخنی که از روی شوخی گفته شود.
(مُ تِ) [ انگ . ] (اِ.) مهمان خانة کنار دریا، بین راه و اقامتگاه ییلاقی ، راه سرا (فره ).
(مَ تَ) (اِ.) (عا.) 1 - افسانه ، داستان کوتاه . 2 - مَثَل . 3 - سخنی که از روی شوخی گفته شود.
لغت نامه دهخدا
لیک پیش اهل حل و عقد عصر ما کنون
جمله تحقیقاتشان افسانه گردید و متل .
ادیب السلطنة.
و رجوع به فرهنگ عامیانه ٔجمال زاده شود. || بیغاره . چربک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفت . مزخرف . || مثل سایر. (فرهنگ فارسی معین ).
متل . [ م َ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جنبانیدن و حرکت دادن . (ناظم الاطباء).
متل . [ م ِ ت َل ل ] (ع اِ) (از «ت ل ل ») اسم آلت از تل . (منتهی الارب ). || (ص )نیزه ٔ راست و سخت . یقال : رمح متل . (منتهی الارب ). رمح متل ؛ نیزه ٔ راست و استوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نیزه ٔ قوی . (مهذب الاسماء). || هر چیز که بدان کسی بر زمین افتد. (ناظم الاطباء). || مرد قوی . || شتر قوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد استاده در نماز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
متل . [ م ُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مهمانخانه ای نزدیک به شاهراه که اختصاصاً برای پذیرایی کسانی که با اتومبیل مسافرت می کنند تدارک شده باشد. (از لاروس ).
متل . [ م ُ ت ِل ل ] (ع ص ) کسی که می بندد و یا میکشد از دست . || آن که سبب میشود چکیدن را و میچکاند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
لیک پیش اهل حل و عقد عصر ما کنون
جمله تحقیقاتشان افسانه گردید و متل.
متل. [ م َ] ( ع مص ) جنبانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). جنبانیدن و حرکت دادن. ( ناظم الاطباء ).
متل. [ م ُ ت ِل ل ] ( ع ص ) کسی که می بندد و یا میکشد از دست. || آن که سبب میشود چکیدن را و میچکاند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
متل. [ م ُ ت ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) مهمانخانه ای نزدیک به شاهراه که اختصاصاً برای پذیرایی کسانی که با اتومبیل مسافرت می کنند تدارک شده باشد. ( از لاروس ).
متل. [ م ِ ت َل ل ] ( ع اِ ) ( از «ت ل ل » ) اسم آلت از تل. ( منتهی الارب ). || ( ص )نیزه راست و سخت. یقال : رمح متل. ( منتهی الارب ). رمح متل ؛ نیزه راست و استوار. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نیزه قوی. ( مهذب الاسماء ). || هر چیز که بدان کسی بر زمین افتد. ( ناظم الاطباء ). || مرد قوی. || شتر قوی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مرد استاده در نماز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. داستان کوتاه عامیانه و موزون.
۲. [مجاز] سخنی که از روی شوخی و طعنه به کسی گفته میشود.
مهمانخانۀ بزرگ در خارج شهر و در محلهایی که مردم برای تفرج میروند.
۱. داستان کوتاه عامیانه و موزون.
۲. [مجاز] سخنی که از روی شوخی و طعنه به کسی گفته می شود.
دانشنامه عمومی
مُتِل ؛ مسافرخانهٔ کنار جاده ای
مَتَل؛ قصه های کودکانهٔ شعرگونه
واژه نامه بختیاریکا
( مَتَل ) قصه
( مِتل ) میان
پیشنهاد کاربران
چون امکان داره یک motel از یک هتل گرونتر باشه معنی کسی که با ماشین سفر میکنه و جای پارک داره
قصه های کوچک خوش آینده، حکایت های خرافی، داستان های ناواقعی و برای سرگرمی
خونه های ییلاقی باز نمیدونم