گنده و بد بوی گشتن مشک و جز آن . یا درشتی سخن .
لخن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لخن. [ ل َ] ( ع اِ ) سپیدی که در غلاف سر نره کودک ختنه ناکرده باشد. || سپیدی نره خر. ( منتهی الارب ).
لخن. [ ل ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَلخن و لخناء. ( منتهی الارب ).
لخن. [ ل َ خ َ ] ( ع مص ) گنده و بدبوی گشتن مشک و جز آن. ( منتهی الارب ). گنده شدن مشک. ( تاج المصادر ). || تباه گردیدن لوز. ( منتهی الارب ). پوسیده شدن مغز. ( تاج المصادر ). || ( اِمص ) گندگی شرم. || گندگی بن ران. || درشتی سخن. ( منتهی الارب ).
لخن. [ ل ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَلخن و لخناء. ( منتهی الارب ).
لخن. [ ل َ خ َ ] ( ع مص ) گنده و بدبوی گشتن مشک و جز آن. ( منتهی الارب ). گنده شدن مشک. ( تاج المصادر ). || تباه گردیدن لوز. ( منتهی الارب ). پوسیده شدن مغز. ( تاج المصادر ). || ( اِمص ) گندگی شرم. || گندگی بن ران. || درشتی سخن. ( منتهی الارب ).
لخن . [ ل َ خ َ ] (ع مص ) گنده و بدبوی گشتن مشک و جز آن . (منتهی الارب ). گنده شدن مشک . (تاج المصادر). || تباه گردیدن لوز. (منتهی الارب ). پوسیده شدن مغز. (تاج المصادر). || (اِمص ) گندگی شرم . || گندگی بن ران . || درشتی سخن . (منتهی الارب ).
لخن . [ ل َ] (ع اِ) سپیدی که در غلاف سر نره ٔ کودک ختنه ناکرده باشد. || سپیدی نره ٔ خر. (منتهی الارب ).
لخن . [ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَلخن و لخناء. (منتهی الارب ).
گویش مازنی
/laKhen/ لخن & شلخته - از هم گسیخته – وارفته
لخن
۱شلخته ۲از هم گسیخته – وارفته
کلمات دیگر: