( مصدر ) ۱ - بردیدن شکافتن . ۲ - سوراخ کردن ( گوشی یا بینی و غیره ) ۳ - اسقاط حرف اول (( فعولن ) ) یا (( مفاعلتن ) ) تا (( عولن ) ) و (( فاعلتن ) ) بماند . جمع : خروم .
صخره با درز ها سنگ بزرگ پر شکاف
صخره با درز ها سنگ بزرگ پر شکاف
خورم . [ خ َ رَ ] (ع اِ) صخره با درزها. (منتهی الارب ) (از تاج العروس )(از لسان العرب ). سنگ بزرگ پرشکاف . (ناظم الاطباء).
خورم . [ خوَ / خ ُ رَ ] (ص ) خرم . (یادداشت بخط مؤلف ). نزیه . (دهار).