کلمه جو
صفحه اصلی

چنجه

دانشنامه عمومی


واژه نامه بختیاریکا

( چِنجه * ) خرد؛ خسته؛ بی حال
هسته؛ دانه

پیشنهاد کاربران

تکه ٔ گوشت کوچکی که بر سیخ کشند یا قیمه کنند. کباب چنجه ؛ کبابی که قطعات گوشت را بر سیخ کرده سرخ . . .

در اصل این کلمه "کنجه" می باشد که در بعضی از نقاط ایران به صورت محاوره ای "چنجه" می گویند که نادرست است.

در بعضی از مناطق ایران از جمله کردستان ؛آذربایجان ودیگر مناطق ترک نشین به معنای تخمه شکستنی مانند آفتابگردان. جابنی ( ژاپنی ) وجود گفته میشود واگر در زبانهای محلی دیگر هم چنجه استفاده میشود بی اطلاع هستم.

به نظرم باید از کلمه صحیح وایرانی کنجه به جای چنجه استفاده گردد تااین کلمه باب شود وجا بیفتد ممنونم


کلمات دیگر: