بار کردن، خفت کردن، تنگ هم چیدن
خفت کردن
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
کمین کردن پنهان و مترصد شکاری نشستن .
لغت نامه دهخدا
خفت کردن. [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کمین کردن. پنهان و مترصد شکاری نشستن ، چنانکه یوز و گربه و غیره. ( یادداشت بخط مؤلف ).
اصطلاحات
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> خفت کردن
زورگیری کردن
زورگیری کردن
واژه نامه بختیاریکا
خِر کردن
پیشنهاد کاربران
اذیت کردن و آزردن
کلمات دیگر: