کلمه جو
صفحه اصلی

درکا

فرهنگ فارسی

از دهات چهار دانگه هزار ضریب مازندران است

لغت نامه دهخدا

درکا. [ دَ ] ( اِخ ) از دهات چهار دانگه هزار جریب مازندران است. ( از سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 123 و ترجمه آن ص 165 ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی دَرَکاً: تبعه و اثر هر چیز- رسیدن و پیوستن آن چه در پی چیزی بوده
ریشه کلمه:
درک (۱۲ بار)

به طنابی که متصل به طناب دیگری می کنند تا به آب برسد «دَرَک» (بر وزن محک) گفته می شود; و همچنین به خساراتی که دامنگیر انسان می شود، «درک» می گویند، «درکات نار» در برابر «درجات جنت» به معنای مراحل پایین دوزخ است.

گویش مازنی

/derkaa/ شخم عمیق - دره ی کوچک ۳جوانه ی تمشک ۴جویبار

۱شخم عمیق ۲دره ی کوچک ۳جوانه ی تمشک ۴جویبار


واژه نامه بختیاریکا

( دِرِکا ) ( ● ) ؛ چغر
( دِرِکا ) ( ● ) ؛ سمج

پیشنهاد کاربران

Derka/دِرکا/در زبان تبری به رودخانه های کوچک کویند.
رودخانه درکه تهران نیز یک درکا بوده و بطور دقیق درکه همان واژه درکا با گویشی تهرانی است.
این واژه در زبان روسی با اندکی تغییر در گویش، همین معنا و کاربرد را دارد که این اشتراک ارتباطی به اقتباس هیچ از یک دو زبان از یکدیگر نداشته و ریشه در هندواروپایی بودن هر دو زبان دارد.


کلمات دیگر: