دردری. [ دَ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به دردر. دَدری. رجوع به دردر و ددری شود.
دردری. [ دَ دَ ری ی ] ( ع ص ) درازخایه. ( منتهی الارب ). و رجوع به دَردَرّی ̍ شود.
دردری. [ دَ دَرْ را ] ( ع ص ) آنکه بدون حاجت آمد و شد نماید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || «آدر» و دبه خایه. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به دَردَری شود.
دردری. [ دَ دَ ری ی ] ( ع ص ) درازخایه. ( منتهی الارب ). و رجوع به دَردَرّی ̍ شود.
دردری. [ دَ دَرْ را ] ( ع ص ) آنکه بدون حاجت آمد و شد نماید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || «آدر» و دبه خایه. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به دَردَری شود.