کلمه جو
صفحه اصلی

خسی

فارسی به انگلیسی

meanness

فرهنگ فارسی

گلیم مانند و یا خرگاه مانندی که از پشم گوسفند بافند .

لغت نامه دهخدا

خسی. [ خ ُ ] ( اِ ) پدرزن و پدرشوهر زن. خسر. ( لغت محلی شوشتر ). || کلمه ای است که بدشمن گویند در وقت غلبه. ( لغت محلی شوشتر ).

خسی. [ خ َ ] ( حامص ) حقارت. پستی. دونی. ( ناظم الاطباء ) :
چرا که باز نداری چو مردمان بهوش
خسیس جان و تنت را ز ناکسی و خسی.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 470 ).
گر او راه دوزخ گرفت از خسی
ازیراه دیگر تو در وی رسی.
سعدی ( بوستان ).

خسی. [ خ َ سی ی ] ( ع اِ ) گلیم مانند و یا خرگاه مانندی که ازپشم گوسفند بافند. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).

خسی ٔ. [ خ َ ] ( ع اِ ) صوف ردی. ( منتهی الارب ).

خسی ٔ. [ خ َ ] (ع اِ) صوف ردی . (منتهی الارب ).


خسی . [ خ َ ] (حامص ) حقارت . پستی . دونی . (ناظم الاطباء) :
چرا که باز نداری چو مردمان بهوش
خسیس جان و تنت را ز ناکسی و خسی .

ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 470).


گر او راه دوزخ گرفت از خسی
ازیراه دیگر تو در وی رسی .

سعدی (بوستان ).



خسی . [ خ َ سی ی ] (ع اِ) گلیم مانند و یا خرگاه مانندی که ازپشم گوسفند بافند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).


خسی . [ خ ُ ] (اِ) پدرزن و پدرشوهر زن . خسر. (لغت محلی شوشتر). || کلمه ای است که بدشمن گویند در وقت غلبه . (لغت محلی شوشتر).


واژه نامه بختیاریکا

( خَسی (خَستی) ) خروس اخته
( خُسی ) هر یک از والدین همسر

پیشنهاد کاربران

معنی واژه در گویش لری ممسنی:
۱ - پدرشوهر ، مادرشوهر ، پدرزن ، مادرزن
۲_به خروس اخته شده هم خسی می گویند . و آن وقتی است که بیضه های خروس درآورده می شود تا چاق و چله شود و گوشتش ترد و خوشمزه
ضرب المثل لری: خَسی خَسی ، مِن تو پَسی. . .
Xasi xasi men tuu pasi
زبان حال عروس به داماد است که نباید جلوی خسی ( پدرشوهر یامادرشوهر ) با همسرش معاشقه کند. . باید به اتاق خلوت پشتی پناه آورند ،
توtuu در این گویش یعنی اتاق


معنی خسی فقط در رابطه با مادر شوهر اطلاق میگردد ونه پدر شوهر ویا سایر بستگان شوهر

شخص پست و فرومایه

شخص بی ارزش وخس وخاشاک راگویند

خسی به معنی ریزه های کاه، گیاه خشک
می توان گفت انسان حقیر

به کسی که قابلیت تولید مثل رو از دست داده شاه میگن


کلمات دیگر: