خسته شده، داشتن، حمل کردن، زاییدن، بردن، تاب اوردن، تحمل کردن، مربوط بودن، متحمل شدن، در برداشتن، میوه دادن
beared
انگلیسی به فارسی
کلمات دیگر:
خسته شده، داشتن، حمل کردن، زاییدن، بردن، تاب اوردن، تحمل کردن، مربوط بودن، متحمل شدن، در برداشتن، میوه دادن