arrest, prevent, stay, wean
باز داشتن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اتهم , اثقل
مترادف و متضاد
۱. جلوگیری، ردع، ممانعت، منع، نهی ≠ امر
۲. جلوگیری کردن، مانع شدن، ممانعت کردن، منع کردن، نهی کردن ≠ امر کردن، فرمان دادن، حکم کردن، دستور دادن
کلمات دیگر: