( صفت اسم ) اریب .
اریف
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اریف. [ اُ ] ( ص ) صورتی از اریب در تداول زنان. وُریب. مورب. کج. قناس : اریف بریده ؛ یعنی یک سوی آن پهن تر و یک سوی باریکتر و تنگ تر است. ابن العوام در کتاب الفلاحة خود کلمه ( ( وُراب ) ) را آورده است و دزی در ذیل قوامیس عرب ( ( فی وراب ) ) بمعنی جهت مورب آورده است. ولی ظاهراً اصل این کلمه همان اریف و اریب پارسی است و مورَّب عربی نیز نعت منحوت است از این اصل.
پیشنهاد کاربران
اُریف در گویش یزدی = کج - قناس - مورب ( همان اُریب است )
کلمات دیگر: