برهمکنش یک فلز سیرنشدۀ همارای مرکزی با یکی از پیوندهای لیگاند خود که در آن، شرایطی ازقبیل طول پیوند و زاویه نمیتواند لیگاند را به فلز مرکزی نزدیکتر کند
برهم کنش نانَزدآور
فرهنگ فارسی
کلمات دیگر:
برهمکنش یک فلز سیرنشدۀ همارای مرکزی با یکی از پیوندهای لیگاند خود که در آن، شرایطی ازقبیل طول پیوند و زاویه نمیتواند لیگاند را به فلز مرکزی نزدیکتر کند