کلمه جو
صفحه اصلی

برهم کنش نَزدآور

فرهنگ فارسی

برهم‌کنش یک فلز سیرنشدۀ همارای مرکزی با یکی از پیوندهای لیگاند خود که در آن لیگاند به فلز مرکزی نزدیک‌تر می‌‌شود



کلمات دیگر: