( اسم ) گوجه فرنگی .
تماته
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تماته. [ ت َ ت ُه ْ ] ( ع مص ) دور شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تباعد. ( اقرب الموارد ). || تغافل. ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
تَماتَه در گویش یزدی یعنی گوجه فرنگی
در گویش لکی هم به معنای گوجه فرنگی میباشد.
تُماته: گوجه ی فرنگی
بهتر است به جای گوجه که میوه ی دیگری است، نام درست ان در همه زبان های هندواروپایی به کار رود، همان طور که در همه لهجه های ایرانی به گوجه فرنگی میگویند تماته، گوجه میوه ایست بایک هسته سخت در میان ان، ولی این گوجه ی فرنگی یا درست تر آن توماته است.
بهتر است به جای گوجه که میوه ی دیگری است، نام درست ان در همه زبان های هندواروپایی به کار رود، همان طور که در همه لهجه های ایرانی به گوجه فرنگی میگویند تماته، گوجه میوه ایست بایک هسته سخت در میان ان، ولی این گوجه ی فرنگی یا درست تر آن توماته است.
در گویش کردی به معنی گوجه فرنگی میباشد.
کلمات دیگر: