کلمه جو
صفحه اصلی

ارجح


مترادف ارجح : افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالی شان، عالی قدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گران پایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام، ارزشمند، باارزش، پربها، ثمین، گرانبها، نفیس

متضاد ارجح : بی ارج، خوار، کم بها

برابر پارسی : برتر، بهتر، برگزیده

فارسی به انگلیسی

elect, favored, preferable, prior, priority, superior


favored, preferable, prior, priority, superior, (more) preferable, elect

(more) preferable


مترادف و متضاد

ارزشمند، باارزش، پربها، ثمین، گرانبها، نفیس


super- (پیشوند)
مافوق، برتر، فوق، بیشتر، ابر، بالایی، مربوط به بالا، ارجح، واقع در نوک چیزی

افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالی‌شان، عالی‌قدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گران‌پایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام، ≠ بی‌ارج، خوار، کم‌بها


۱. افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالیشان، عالیقدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گرانپایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام،
۲. ارزشمند، باارزش، پربها، ثمین، گرانبها، نفیس، ≠ بیارج، خوار، کمبها


فرهنگ فارسی

راجح تر، برتر، فزونتر، بهتر، خوبتر
راجح تر افضل اولی اقدم بهتر خوبتر چربنده تر سنگین تر مایل تر : ( دستگیری از مردم مستمند ارجح از عبادت است . )

فرهنگ معین

(اَ جَ ) [ ع . ] (ص تف . ) بهتر، خوب تر، فزون تر، برتر.

لغت نامه دهخدا

ارجح. [ اَ ج َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رجحان. راجح تر. افضل. اولی. اقدم. بهتر. خوبتر. || چربنده تر. سنگین تر. مائل تر.

فرهنگ عمید

برتر، بهتر، خوب تر.

پیشنهاد کاربران

مقدم


کلمات دیگر: