کلمه جو
صفحه اصلی

نصاب شکنی 2

فرهنگ فارسی

استفادۀ سامانمند از عدم حضور عمدی گروهی از نمایندگان در هنگام رأی‌گیری به‌عنوان یک حربه



کلمات دیگر: