کلمه جو
صفحه اصلی

ممل


مترادف ممل : خسته کننده، کسالت بار، کسالت زا، ملال آور، ملال انگیز، ملالت بار

متضاد ممل : نشاطآور

فارسی به انگلیسی

wearisome, disgusting

عربی به فارسی

کند , راکد , کودن , گرفته , متاثر , کند کردن , ادم کودن , يکنواختي , ملا لت , مبتذل


مترادف و متضاد

خسته‌کننده، کسالت‌بار، کسالت‌زا، ملال‌آور، ملال‌انگیز، ملالت‌بار ≠ نشاطآور


فرهنگ فارسی

( اسم ) ملال آور بیزارکننده یا اطناب ممل . تطویل کلام بحدی که ملال آورد .
راه مسلوک و گشاده . راه پا سپرده و گشاده .

فرهنگ معین

(مُ مِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ملال آور، بیزار کننده . ،اطناب ~ تطویل کلام به حدی که ملال آورد.

لغت نامه دهخدا

ممل . [ م ُ م ُ ] (اِ) عیب و علتی که مخصوص چشم است . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).


ممل . [ م ُ م َل ل ] (ع ص ) راه مسلوک و گشاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). راه پاسپرده و گشاده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


ممل. [ م ُ م ُ ] ( اِ ) عیب و علتی که مخصوص چشم است. ( برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).

ممل. [ م ُ م ِل ل ] ( ع ص ) ملول کننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رنج آور و بستوه آورنده. ( ناظم الاطباء ). ملال آور. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- اطناب ممل ؛ تطویل کلام چنانکه ملال آورد. مقابل ایجاز مخل. ایجاز مخل و اطناب ممل از بلاغت نیست. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| بستوه آمده و مانده شده. ( ناظم الاطباء ).

ممل. [ م ُ م َل ل ] ( ع ص ) راه مسلوک و گشاده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). راه پاسپرده و گشاده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

ممل . [ م ُ م ِل ل ] (ع ص ) ملول کننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رنج آور و بستوه آورنده . (ناظم الاطباء). ملال آور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- اطناب ممل ؛ تطویل کلام چنانکه ملال آورد. مقابل ایجاز مخل . ایجاز مخل و اطناب ممل از بلاغت نیست . (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| بستوه آمده و مانده شده . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

ملال آور، رنج آور، به ستوه آورنده.

گویش مازنی

۱خریدار عمده ۲مشتری دایمی – معامله گر دایمی


/mamel/ خریدار عمده - مشتری دایمی – معامله گر دایمی

واژه نامه بختیاریکا

( مَمَل (مَمِه) ) پستان

پیشنهاد کاربران

عزیز. . درگویش بختیاری یعنی عزیز بودن دوست داشتن

مَمَل در گوش عامیانه وخودمانی یزد به اسم محَمّد ، مَمَل گفته میشود

معامله گر دایمی.


کلمات دیگر: