مترادف ممل : خسته کننده، کسالت بار، کسالت زا، ملال آور، ملال انگیز، ملالت بار
متضاد ممل : نشاطآور
کند , راکد , کودن , گرفته , متاثر , کند کردن , ادم کودن , يکنواختي , ملا لت , مبتذل
خستهکننده، کسالتبار، کسالتزا، ملالآور، ملالانگیز، ملالتبار ≠ نشاطآور
ممل . [ م ُ م ُ ] (اِ) عیب و علتی که مخصوص چشم است . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
ممل . [ م ُ م َل ل ] (ع ص ) راه مسلوک و گشاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). راه پاسپرده و گشاده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ممل . [ م ُ م ِل ل ] (ع ص ) ملول کننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رنج آور و بستوه آورنده . (ناظم الاطباء). ملال آور. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- اطناب ممل ؛ تطویل کلام چنانکه ملال آورد. مقابل ایجاز مخل . ایجاز مخل و اطناب ممل از بلاغت نیست . (یادداشت مرحوم دهخدا).
|| بستوه آمده و مانده شده . (ناظم الاطباء).
۱خریدار عمده ۲مشتری دایمی – معامله گر دایمی