مترادف سماق مکیدن : کاربی حاصل کردن، انتظار بیهوده کشیدن، وقت به بطالت گذراندن
سماق مکیدن
مترادف سماق مکیدن : کاربی حاصل کردن، انتظار بیهوده کشیدن، وقت به بطالت گذراندن
مترادف و متضاد
۱. کاربیحاصل کردن
۲. انتظار بیهوده کشیدن
۳. وقت به بطالت گذراندن
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) مکیدن سماق . ۲ - ( مصدر ) وقت را به بطالت گذرانیدن .
لغت نامه دهخدا
سماق مکیدن. [ س ُ م َ دَ ] ( مص مرکب ) مکیدن سماق. ( فرهنگ فارسی معین ). || وقت را ببطالت گذراندن. ( از فرهنگ فارسی معین ). در تداول ، کنایه از عدم کامیابی در کاری ، چنانکه گویند: سماق می مکی و سماق نمک.
اصطلاحات
معنی اصطلاح -> سماق مکیدن
بیهوده انتظار کشیدن؛ در حسرت چیزی بودن؛ کار بی حاصل کردن
مثال:
دستور داد تخم پرتقال را در مازندران کاشتند و در انتظار نوبر میوه اش مشغول مکیدن سماق شد.
( صادق هدایت - توپ مرواری )
پسره ی بی حیای قرتی، صدسال سماق بمکد چیزی نصیبش نخواهد شد.
( جمال زاده - دارالمجانین )
بیهوده انتظار کشیدن؛ در حسرت چیزی بودن؛ کار بی حاصل کردن
مثال:
دستور داد تخم پرتقال را در مازندران کاشتند و در انتظار نوبر میوه اش مشغول مکیدن سماق شد.
( صادق هدایت - توپ مرواری )
پسره ی بی حیای قرتی، صدسال سماق بمکد چیزی نصیبش نخواهد شد.
( جمال زاده - دارالمجانین )
پیشنهاد کاربران
حرف غلط زدن - تفکر اشتباه - خوش خیالی عبث
سماق مکیدن یعنی بیهوده انتظار کشیده - در حسرت چیزی بودن - کار بی حاصل
کلمات دیگر: