کلمه جو
صفحه اصلی

شیردل


مترادف شیردل : باجرئت، بهادر، بی باک، جسور، دلاور، دلیر، شجاع

متضاد شیردل : ترسو، جبون

فارسی به انگلیسی

lion-hearted


lionhearted, lion-hearted

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: šir del) (به مجاز) دلیر ، شجاع .


اسم: شیردل (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: šir del) (فارسی: شيردل) (انگلیسی: shir del)
معنی: دلاور، شجاع، ( به مجاز ) دلیر

مترادف و متضاد

باجرات، بهادر، بی‌باک، جسور، دلاور، دلیر، شجاع ≠ ترسو، جبون


lion-hearted (صفت)
دلیر، شیر دل

فرهنگ فارسی

کنایه ازشجاع، دلیر، دلاور، باجرات
( صفت ) آن که داری دل شیر است شجاع دلیر دلاور .

فرهنگ معین

(دِ ) (اِمر. ) شجاع ، دلیر، دلاور.

لغت نامه دهخدا

شیردل. [ دِ ] ( ص مرکب ) شجاع و دلیر و باجرأت. ( ناظم الاطباء ). کنایه از شجاع و دلیر است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از برهان ). که دل شیر دارد. سخت شجاع. بس شجاع. سخت باجرأت. ( یادداشت مؤلف ) :
کدام است گفت از شما شیردل
که آید سوی نیزه جان گسل.
دقیقی.
بدانید کاین شیردل رستم است
بدین رزمگاه ازدرِ ماتم است.
فردوسی.
ز من پاسخ این بد به اسفندیار
که ای شیردل مهتر نامدار.
فردوسی.
گر آسوده گردد سرافشان کند
بسی شیردل را خروشان کند.
فردوسی.
برو تیز و آن شیردل را بگوی
که ایدر ترا آمدن نیست روی.
فردوسی.
یکی شیردل لشکر جنگجوی
همه سوی بیژن نهادند روی.
فردوسی.

فرهنگ عمید

شجاع، دلیر، دلاور، باجرٲت.

دانشنامه عمومی

شیردل ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
شیردل (آلبوم کیت بوش)
شیردل (فیلم ۱۹۹۰)
بهرام شیردل (معمار)

پیشنهاد کاربران

شیردل یعنی دل شیر به افتخار شیردلیا



دلیر شجاع وقوی

شیردل :دلیر ، شجاع

شیردل . [ دِ ] ( ص مرکب ) شجاع و دلیر و باجرأت . ( ناظم الاطباء ) . کنایه از شجاع و دلیر است.
عنوان شیردل مختص اقوامی اصیل از خراسان شمالی می باشد که در همان استان سکنی گزیده اند. در پیشینه تاریخی ایل شیردل قید شده که از شمال ایران ( روسیه کنونی ) در دوران قبل از هخامنشیان به ساتراپ پارت ( خراسان شمالی کنونی ) مهاجرت کرده اند و این ایل از نوادگان ریچارد شیردل می باشند.

شیر دل
قوی ، نترس ، با دل و جرأت

دلیر شجاع نترس و قوی بر هر مشکلی وجسور


کلمات دیگر: