کلمه جو
صفحه اصلی

تکین

فارسی به عربی

مفرد

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: takin) (ترکی) (= تگین) (در قدیم) دلاور ، پهلوان .


اسم: تکین (پسر) (ترکی) (تلفظ: takin) (فارسی: تکين) (انگلیسی: takin)
معنی: پهلوان، دلاور، تگین

مترادف و متضاد

singular (صفت)
غریب، شگفتی، فوق العاده، خارق العاده، تک، تکین، منفرد، منحصر بفردی، واژه مفرد، فرید، صیغه مفرد

monadic (صفت)
تکین

فرهنگ فارسی

( صفت ) خوش ترکیب زیبا شکل. ۲ - پهلوان شجاع . جمع : تگینان . ۳ - در ترکیب اسمای اعلام ترکی آید : الپتگین بکتگین سبکتگین .
ترکی بمعنی خوش ترکیب زیبا شکل

لغت نامه دهخدا

تکین. [ ت َ ] ( اِ ) بمعنی زیرین است. ( از برهان ). فرودین. زیرین. ( ناظم الاطباء ). از: تک ( ته )+ین ( پسوند نسبت ). ( حاشیه برهان چ معین ). || تخم و استخوان انگور را نیز گفته اند. ( برهان ). هسته انگور و تکیز و تکژ. ( ناظم الاطباء ). مصحف تکس است. ( حاشیه برهان چ معین ). || پهلوان. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
تکینان لشکر گزینان چین
برفتند هر سوی توران زمین.
دقیقی.
همه خانان و تکینان و سوران دلیر
داشتند از سپه او و از و دست به سر.
فرخی.

تکین. [ ت َ ] ( ترکی ، ص ، اِ ) خوش ترکیب ، زیباشکل. و در ترکیب اسماء اعلام آید همچون البتکین ، سبکتکین ، بکتکین ، انوشتکین و به تنهایی نام پادشاهی خاص شنیده نشده. ( حاشیه برهان چ معین ). || مجازاً،مغول. ترک. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
هستم ز نسل ساسان نز تخمه تکین
هستم ز صلب کسری نزدوده ینال.
مجد همگر ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
|| در بیتهای زیر گویا کنایه از خان کوچک و زیر دست امیر است :
نشود غره خردمند بدان ، کز پس من
چون پس میر نیاید نه تکین و نه بشیر.
ناصرخسرو.
شعری که ترا رشید گفته ست
گفتند که بحر او چنین ست
این شعر چو شعر او نباشد
کان خان بزرگ و این تکین است.
ادیب صابر.
|| از القاب امراء ترک. از القاب ترکی است مانند البتکین. سبکتکین :
خوش نخسبند همه از فزعش زان سوی آب
نه قدرخان نه طغانخان نه ختاخان نه تکین.
فرخی.
گاهی به دریا درشوی ، گاهی به جیحون بگذری
گه رای بگریزد ز تو گه رام و گه خان گه تکین.
فرخی.
چاکران دگران ز آرزوی بنده کنند
نام فرزندان تکسین و تکین و دینار.
فرخی.
هر چند مهار خلق بگرفتند
امروز تکین و ایلک و پیغور.
ناصرخسرو.
به پیش ینال و تکین چون رهی
دوانند یکسر غنی و فقیر.
ناصرخسرو.
پند از هرکس که گوید گوش دار
گر مثل طوغانش گوید یا تکین.
ناصرخسرو.
جز که رزق تن جاهل سببی نیست دگر
که سمک پیش تکین است و رمک بر در تاش
رزق تن ، پاک همه باطل و ناچیز شود
گر نیاید پدر تاش و تکین بر دم آش.
ناصرخسرو.
این شعر مکان او ندارد

تکین . [ ت َ ] (اِ) بمعنی زیرین است . (از برهان ). فرودین . زیرین . (ناظم الاطباء). از: تک (ته )+ین (پسوند نسبت ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || تخم و استخوان انگور را نیز گفته اند. (برهان ). هسته ٔ انگور و تکیز و تکژ. (ناظم الاطباء). مصحف تکس است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || پهلوان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
تکینان لشکر گزینان چین
برفتند هر سوی توران زمین .

دقیقی .


همه خانان و تکینان و سوران دلیر
داشتند از سپه او و از و دست به سر.

فرخی .



تکین . [ ت َ ] (ترکی ، ص ، اِ) خوش ترکیب ، زیباشکل . و در ترکیب اسماء اعلام آید همچون البتکین ، سبکتکین ، بکتکین ، انوشتکین و به تنهایی نام پادشاهی خاص شنیده نشده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || مجازاً،مغول . ترک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
هستم ز نسل ساسان نز تخمه ٔ تکین
هستم ز صلب کسری نزدوده ٔ ینال .

مجد همگر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


|| در بیتهای زیر گویا کنایه از خان کوچک و زیر دست امیر است :
نشود غره خردمند بدان ، کز پس من
چون پس میر نیاید نه تکین و نه بشیر.

ناصرخسرو.


شعری که ترا رشید گفته ست
گفتند که بحر او چنین ست
این شعر چو شعر او نباشد
کان خان بزرگ و این تکین است .

ادیب صابر.


|| از القاب امراء ترک . از القاب ترکی است مانند البتکین . سبکتکین :
خوش نخسبند همه از فزعش زان سوی آب
نه قدرخان نه طغانخان نه ختاخان نه تکین .

فرخی .


گاهی به دریا درشوی ، گاهی به جیحون بگذری
گه رای بگریزد ز تو گه رام و گه خان گه تکین .

فرخی .


چاکران دگران ز آرزوی بنده کنند
نام فرزندان تکسین و تکین و دینار.

فرخی .


هر چند مهار خلق بگرفتند
امروز تکین و ایلک و پیغور.

ناصرخسرو.


به پیش ینال و تکین چون رهی
دوانند یکسر غنی و فقیر.

ناصرخسرو.


پند از هرکس که گوید گوش دار
گر مثل طوغانش گوید یا تکین .

ناصرخسرو.


جز که رزق تن جاهل سببی نیست دگر
که سمک پیش تکین است و رمک بر در تاش
رزق تن ، پاک همه باطل و ناچیز شود
گر نیاید پدر تاش و تکین بر دم آش .

ناصرخسرو.


این شعر مکان او ندارد
کو در صف شاعران تکین است
طبعش بگه سخن لطیف است
رایش بگه ثنا رزین است .

ادیب صابر.


آنکه قدر در ادای خدمتش افکند
موی کشان دوده ٔ ینال و تکین را.

انوری .


شاه جهان سنجر آنکه بسته ٔ امرش
قیصر و فغفور و خان و رای و تکین است .

انوری .


آتش اندر جاه زن گو باد در دست تکین
آب رخ برخاک نه گو خاک بر فرق طغان .

خاقانی .


آبرو از برای نان حرام
به تکین و طغان نخواهد داد.

خاقانی .


چون تویی اندر جهان شاه طغان کرم
کی رود اهل هنر بر در تاش و تکین .

خاقانی .


تیغ تو تسکین ظلم نزد تکین آبخور
تیر تو طغرای فتح پیش طغان مغتنم .

خاقانی .


خدمت درگاه تو مقصد آرای رای
صورت القاب تو نقش نگین تکین .

سلمان ساوجی .


|| آتش . || حوض . || خرد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).

تکین . [ ت َ ] (اِخ ) نام پادشاهی بوده است . (برهان ) (ناظم الاطباء). نام پادشاه خراسان که پدر سلطان محمود بوده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به سبکتکین شود.


فرهنگ عمید

= تگین
فرودین، زیرین.

فرودین؛ زیرین.


تگین#NAME?


دانشنامه عمومی

تَکین یا تَگین (به چینی: 特勤) از لقب های ترکی است که در قدیم به نام اعضای غیرارشد خاندان یک خان یا افراد زیردست خان و امیر اضافه می شد.
برای نمونه، در بیت های زیر از ناصرخسرو، تکین کنایه از خان کوچک و زیردست امیر است:
بادیه نشینان ترکستان معمولاً برای پسرانشان نام هایی از طبیعت به همراه پسوند تکین انتخاب می کردند مانند: آی تکین (ماه + تکین)، داغ تکین (کوه + تکین)، آری تکین (زنبور + تکین)، گون تکین (خورشید)، گوش تکین (عقاب + تکین)، داش تکین (سنگ + تکین) و غیره.
از افراد معروف تاریخی که این پسوند را در نام خود دارند می توان به کول تکین، الب تکین و سبک تکین اشاره کرد.

پیشنهاد کاربران

تک ترین

اسم من یه اسم دخترونس به معنی دانه ی انگور، تنها

یکدانه، نادر، بی مانند

یکدانه - پهلوان

پیشنهادمن اسم دخترانه به معنی مانندماه است

اسم من تکین هست و معنی واقعیش مانند امن پهلوان هست


پسوند تکین در اسم هایی مانند البتکین، سبکتکین و. . . ترکی وپسوند شباهت به معنی مانند است

اسم پسر من تکین است به معنی یل و پهلوان در ترکی آذری و به معنی زیبا رو در ایران باستان

شجاع دلیر


بنظرم خیلی زیبا و اصیل هست

اسامی آلپ تکین یا الب تکین هست و انوش تکین و سبک تکین همشون اسم شاه هستن در زمان سامانی غزنویان زیاد بوده



آلپ یا الب به معنی پهلوان و قهرمان
تکین و قلی به معنی پهلوان و قهرمان


آلپ یا الب ارسلان شیر قهرمان ( شاه )



الب یا آلپ ار تونکا در ترکی و افراسیاب در فارسی

تکین معنای زیادی میتونه تو لغات داشته باشه

مثل و مانند ، انتها و عمق، پهلوان و قهرمان


این سومیه


کلمات دیگر: