کلمه جو
صفحه اصلی

جهانسوز

فارسی به انگلیسی

great incendiary, powerful monarch

فرهنگ اسم ها

اسم: جهانسوز (پسر) (فارسی)
معنی: فتنه و آشوب به پا کننده در جهان، بی اعتنا به جهان و هر چه در آن است

فرهنگ فارسی

لقب علائ الدین حسین برادر قطب الدین محمد .

لغت نامه دهخدا

جهانسوز. [ ج َ ] (اِخ ) لقب علاءالدین حسین ، برادر قطب الدین محمد. رجوع به ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 262 شود.


جهانسوز. [ ج َ ] ( نف مرکب ) سوزنده جهان :
حریص و جهانسوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدت چو آتش مباش.
سعدی.
|| دشمن کش. کشنده خصم :
خورشید چو تیغ از او جهانسوز
پوشیده بشب برهنه در روز.
نظامی.
شیر خدا و صفدر میدان و بحر جود
جان بخش در نماز و جهانسوز در دعا.
سعدی.
|| ستوه آورنده. خسته کننده. ملالت آور :
من مانده در این شب جهانسوز
بی روز مباد شب بدین روز.
نظامی.

جهانسوز. [ ج َ ] ( اِخ ) لقب علاءالدین حسین ، برادر قطب الدین محمد. رجوع به ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 262 شود.

جهانسوز. [ ج َ ] (نف مرکب ) سوزنده ٔ جهان :
حریص و جهانسوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدت چو آتش مباش .

سعدی .


|| دشمن کش . کشنده ٔ خصم :
خورشید چو تیغ از او جهانسوز
پوشیده بشب برهنه در روز.

نظامی .


شیر خدا و صفدر میدان و بحر جود
جان بخش در نماز و جهانسوز در دعا.

سعدی .


|| ستوه آورنده . خسته کننده . ملالت آور :
من مانده در این شب جهانسوز
بی روز مباد شب بدین روز.

نظامی .



فرهنگ عمید

برپاکنندۀ فتنه در جهان، جبار، ستمگر.

پیشنهاد کاربران

دیدن جهان به چشم سوخته


کلمات دیگر: