کلمه جو
صفحه اصلی

فیاض


مترادف فیاض : بخشنده، جوانمرد، فایض، فیض رسان

برابر پارسی : دهشمند، بخشنده، جوانمرد

فارسی به انگلیسی

propitious, bounteous, charitable, forgiving, generous, magnanimous, merciful, munificent, openhearted


فرهنگ اسم ها

اسم: فیاض (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: fayyāz) (فارسی: فياض) (انگلیسی: fayyaz)
معنی: جوانمرد و بخشنده، دارای آثارِ مفید، پر برکت

(تلفظ: fayyāz) (عربی) (در قدیم) جوانمرد و بخشنده ؛ دارای آثارِ مفید ، پر برکت .


مترادف و متضاد

بخشنده، جوانمرد، فایض، فیض‌رسان


فرهنگ فارسی

لاهیجی عبدالرزاق بن علی متکلم و حکیم ایرانی ( ف. ۱٠۵۲ هق . ) . وی داماد و شاگرد صدرالدین شیرازی بود و در ادب و شعر و کلام دست داشت . از اوست شوارق دو جلد در شرح تجرید - الکلام گوهر مراد در کلام سرمایه ایمان در کلام شرح فصوص الحکم د رتصوف ( عربی ) شرح فصوص الحکم ( بفارسی ) دیوان شعر شامل ۵٠٠٠ بیت .
جوی یاچشمه پر آب، بسیارفیض دهنده، مردبسیاربخشنده، جوانمرد
( صفت ) ۱ - بسیار فیض دهنده بسیار بخشنده ۲ - جوانمرد ۳ - جوی پر آب .
تخلص شیخ ابوالفضل دکنی برادری فیضی دکنی معروف است .

فرهنگ معین

(فَ یّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - بسیار فیض - دهنده ، بسیار بخشنده . ۲ - جوانمرد. ۳ - جوی پر آب .

لغت نامه دهخدا

فیاض. [ ف َی ْ یا ] ( ع ص ) جوانمرد و بسیار بخشنده. ( منتهی الارب ). بسیار فیض رساننده. ( از اقرب الموارد ): نهر فیاض ؛ جوی پرآب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
- فیاض عنایت ؛ به کنایت ، خداوند تعالی :
چو فیاض عنایت کرد یاری
بیار ای کان معنی تا چه داری.
نظامی.

فیاض. [ ف َی ْ یا ] ( اِخ ) تخلص شیخ ابوالفضل دکنی برادر فیضی دکنی معروف است. ( از سبک شناسی بهار ج 3 ). رجوع به دکنی شود.

فیاض . [ ف َی ْ یا ] (اِخ ) تخلص شیخ ابوالفضل دکنی برادر فیضی دکنی معروف است . (از سبک شناسی بهار ج 3). رجوع به دکنی شود.


فیاض . [ ف َی ْ یا ] (ع ص ) جوانمرد و بسیار بخشنده . (منتهی الارب ). بسیار فیض رساننده . (از اقرب الموارد): نهر فیاض ؛ جوی پرآب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- فیاض عنایت ؛ به کنایت ، خداوند تعالی :
چو فیاض عنایت کرد یاری
بیار ای کان معنی تا چه داری .

نظامی .



فرهنگ عمید

۱. پربرکت، فیض دهنده.
۲. بخشنده و جوانمرد.

دانشنامه عمومی

محمد فیاض: فقیه، استاد دانشگاه، نویسنده، ادیب و شاعر ایرانی
محمداسحاق فیاض: از مراجع تقلید شیعه و اهل افغانستان
سلام فیاض: نخست وزیر اهل فلسطین
ابراهیم فیاض: پژوهشگر ایرانی
علی اکبر فیاض: استاد ادبیات فارسی
ایراندخت فیاض: استاد دانشگاه

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] فیاض (ابهام زدایی). فیاض ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

پیشنهاد کاربران

به چَمِ شگرف
برای نمونه در گزاره: استعدادی فیاض در آموختن زبان های خارجه داشت
می شود: توانایی شگرفی در آموختن زبان های انیرانی داشت.

صاحب فیض

نامی از شکرلو از روستای سیمیروم به وجود آمده است.
روستایی به نام شکرلو


کلمات دیگر: