کلمه جو
صفحه اصلی

کاظمه

فرهنگ اسم ها

اسم: کاظمه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: kāzeme) (فارسی: کاظمه) (انگلیسی: kazeme)
معنی: فروخورنده خشم، بردبار، خاموش، ( مؤنث کاظم )

(تلفظ: kāzeme) (عربی) (مؤنث کاظم) ، ← کاظم .


فرهنگ فارسی

موضعی است به بادیه

لغت نامه دهخدا

( کاظمة ) کاظمة. [ ظِ م َ ] ( ع ص ) مؤنث کاظم. رجوع به کظم و کاظم شود.

کاظمة. [ ظِ م َ ] ( اِخ ) موضعی است به بادیه. ( منتهی الارب ). سرزمینی است کنار دریا در راه بحرین از بصره. بین آن و بصره دو منزل راه است. چاههای فراوان دارد و آب آن خوردنی است و چشمه های آن آشکار است و اکثر شاعران یاد آن کرده اند:
یا حبّذاالبرق من اکناف کاظمة
یسعی علی قصرات المرخ والعشر
ﷲ در بیوت کان یعشقها
قلبی و یالفها اِن طیبت بصر
فقدتها فقد ظمئآن ادواته
والقیظ یحذف وجه الارض بالشرر
امنیةالنفس ان تزداد ثانیه
وحالنا و الامانی حلوةالثمر.
( معجم البلدان ).
و «الخُرم » جبیلات بکاظمة و انوف جبال .
( المعرب جوالیقی ص 131 ).
و مضی معه ناس من قیس فیهم الضحاک بن عبداﷲ و عبداﷲبن رزین ، حتی قدموالحجاز فنزل مکة فجعل راجز لعبداﷲبن عباس یسوق له فی الطریق و یقول :
صبحت من کاظمةالقصرالخرب
مع ابن عباس بن عبدالمطلب.
( عقدالفرید ج 5 ص 116 ).

کاظمة. [ ظِ م َ ] (اِخ ) موضعی است به بادیه . (منتهی الارب ). سرزمینی است کنار دریا در راه بحرین از بصره . بین آن و بصره دو منزل راه است . چاههای فراوان دارد و آب آن خوردنی است و چشمه های آن آشکار است و اکثر شاعران یاد آن کرده اند:
یا حبّذاالبرق من اکناف کاظمة
یسعی علی قصرات المرخ والعشر
ﷲ در بیوت کان یعشقها
قلبی و یالفها اِن طیبت بصر
فقدتها فقد ظمئآن ادواته
والقیظ یحذف وجه الارض بالشرر
امنیةالنفس ان تزداد ثانیه
وحالنا و الامانی حلوةالثمر.

(معجم البلدان ).


و «الخُرم » جبیلات بکاظمة و انوف جبال .

(المعرب جوالیقی ص 131).


و مضی معه ناس من قیس فیهم الضحاک بن عبداﷲ و عبداﷲبن رزین ، حتی قدموالحجاز فنزل مکة فجعل راجز لعبداﷲبن عباس یسوق له فی الطریق و یقول :
صبحت من کاظمةالقصرالخرب
مع ابن عباس بن عبدالمطلب .

(عقدالفرید ج 5 ص 116).



کاظمة. [ ظِ م َ ] (ع ص ) مؤنث کاظم . رجوع به کظم و کاظم شود.



کلمات دیگر: