کلمه جو
صفحه اصلی

کرفاءه

لغت نامه دهخدا

( کرفاءة ) کرفاءة. [ ک َ ف َ ءَ ] ( ع مص ) کفک برآوردن دیگ از جوشش. || افزون شدن موی و جز آن و برهم نشستن. || درآمیختن قوم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

کرفاءة. [ ک َ ف َ ءَ ] ( ع اِمص ) ضخامت و کثرت. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) گل درهم پیچیده سخت و بازنشده. ( ناظم الاطباء ).

کرفاءة. [ ک َ ف َ ءَ ] (ع اِمص ) ضخامت و کثرت . (از اقرب الموارد). || (اِ) گل درهم پیچیده ٔ سخت و بازنشده . (ناظم الاطباء).


کرفاءة. [ ک َ ف َ ءَ ] (ع مص ) کفک برآوردن دیگ از جوشش . || افزون شدن موی و جز آن و برهم نشستن . || درآمیختن قوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: