صدایی که از برخورد پا به چیزی و یا از برخورد چیزی خشک به چیزی بر خیزد .
شق شق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شق شق . [ ش ِ ش ِ ] (اِ صوت ) صدایی که از برخورد پا به چیزی ویا از برخورد چیزی خشک به چیزی برخیزد :
از آن سو خش خش مخفی از اینسو شق شق مدفون
شنو این رمز از قاری سوءالت آن جوابت این .
از آن سو خش خش مخفی از اینسو شق شق مدفون
شنو این رمز از قاری سوءالت آن جوابت این .
نظام قاری .
شق شق. [ ش ِ ش ِ ] ( اِ صوت ) صدایی که از برخورد پا به چیزی ویا از برخورد چیزی خشک به چیزی برخیزد :
از آن سو خش خش مخفی از اینسو شق شق مدفون
شنو این رمز از قاری سوءالت آن جوابت این.
از آن سو خش خش مخفی از اینسو شق شق مدفون
شنو این رمز از قاری سوءالت آن جوابت این.
نظام قاری.
، شقشق. [ ش ِ ش ِ ] ( ع اِ ) کمربند. ( دهار ). ولی در متون دیگر دیده نشد.کلمات دیگر: