کلمه جو
صفحه اصلی

کرفسه

لغت نامه دهخدا

( کرفسة ) کرفسة. [ ک َ ف َ س َ ] ( ع مص ) بندی وار رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چون مقید رفتن. ( از اقرب الموارد ). || بند کردن شتر را و تنگ کردن بند بر وی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کرفسة. [ ک َ ف َ س َ ] ( ع اِمص ) رفتارِ بندی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

کرفسة. [ ک َ ف َ س َ ] (ع اِمص ) رفتارِ بندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


کرفسة. [ ک َ ف َ س َ ] (ع مص ) بندی وار رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چون مقید رفتن . (از اقرب الموارد). || بند کردن شتر را و تنگ کردن بند بر وی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: