کرنبة. [ ک َ ن َ ب َ ] (ع مص ) خرمای شیرآمیخته خورانیدن مهمان را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کرنیب خورانیدن مهمان را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || خرما با شیر خوردن .(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
کرنبه
لغت نامه دهخدا
( کرنبة ) کرنبة. [ ک َ ن َ ب َ ] ( ع مص ) خرمای شیرآمیخته خورانیدن مهمان را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کرنیب خورانیدن مهمان را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || خرما با شیر خوردن.( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
کرنبه. [ ک َ ن َ ب َ ] ( اِخ ) شهری است در صقلیه در کنار دریا. ( از معجم البلدان ).
کرنبه. [ ک َ ن َ ب َ ] ( اِخ ) شهری است در صقلیه در کنار دریا. ( از معجم البلدان ).
کرنبه . [ ک َ ن َ ب َ ] (اِخ ) شهری است در صقلیه در کنار دریا. (از معجم البلدان ).
کلمات دیگر: