ستم کردن و مغلوب ساختن
قضع
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قضع. [ ق َ ] ( ع اِ ) دردی و المی و بریدگی و گزیدگی است در شکم مردم. ( منتهی الارب ). وجع فی بطن الانسان و تقطیع فیه. ( اقرب الموارد ).
قضع. [ ق َ ] ( ع مص ) ستم کردن و مغلوب ساختن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
قضع. [ ق َ ] ( ع مص ) ستم کردن و مغلوب ساختن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
قضع. [ ق َ ] (ع اِ) دردی و المی و بریدگی و گزیدگی است در شکم مردم . (منتهی الارب ). وجع فی بطن الانسان و تقطیع فیه . (اقرب الموارد).
قضع. [ ق َ ] (ع مص ) ستم کردن و مغلوب ساختن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: