کلمه جو
صفحه اصلی

علکد

لغت نامه دهخدا

علکد. [ ع َ ک َ ] ( ع ص )درشت و سطبر. ( منتهی الارب ). غلیظ. ( اقرب الموارد ).

علکد. [ ع ِ ک ِ ] ( ع ص ) درشت و سطبر. ( منتهی الارب ). غلیظ. ( اقرب الموارد ). || پیره زن نیک زیرک. || زن کوتاه بالای آکنده گوشت خوار کم خیر. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || مرد درشت اندام سطبر. ( منتهی الارب ).

علکد. [ ع ِ ک َدد] ( ع اِ ) پیه. ( منتهی الارب ). شحم. ( اقرب الموارد ).

علکد. [ ع ِل ْ ل َ ] ( ع ص )شتر سخت که دارای گردن و پشت قوی باشد. سخت و قوی ، و مذکر و مؤنث در آن یکسان است. || پیرزن با بانگ و فریاد و کم خیر. ( از ذیل اقرب الموارد ).

علکد. [ ع ُ ک ُ ] ( ع ص )درشت و سطبر. ( منتهی الارب ). غلیظ. ( اقرب الموارد ).

علکد. [ ع ُ ل َ ک ِ ] ( ع ص ) غلیظ و سطبر. ( ناظم الاطباء ). غلیظ. ( اقرب الموارد ). || شیر دفزک شده و سطبر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

علکد. [ ع َ ک َ ] (ع ص )درشت و سطبر. (منتهی الارب ). غلیظ. (اقرب الموارد).


علکد. [ ع ِ ک َدد] (ع اِ) پیه . (منتهی الارب ). شحم . (اقرب الموارد).


علکد. [ ع ِ ک ِ ] (ع ص ) درشت و سطبر. (منتهی الارب ). غلیظ. (اقرب الموارد). || پیره زن نیک زیرک . || زن کوتاه بالای آکنده گوشت خوار کم خیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد درشت اندام سطبر. (منتهی الارب ).


علکد. [ ع ِل ْ ل َ ] (ع ص )شتر سخت که دارای گردن و پشت قوی باشد. سخت و قوی ، و مذکر و مؤنث در آن یکسان است . || پیرزن با بانگ و فریاد و کم خیر. (از ذیل اقرب الموارد).


علکد. [ ع ُ ل َ ک ِ ] (ع ص ) غلیظ و سطبر. (ناظم الاطباء). غلیظ. (اقرب الموارد). || شیر دفزک شده و سطبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: