کلمه جو
صفحه اصلی

علوده

لغت نامه دهخدا

علودة. [ ع َل ْ وَ دَ ] (ع مص ) جای خود را گرفتن بطوری که کسی نتواند او را بجنباند. (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).


( علودة ) علودة. [ ع َل ْ وَ دَ ] ( ع مص ) جای خود را گرفتن بطوری که کسی نتواند او را بجنباند. ( از منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

علودة. [ ع ِل ْ وَدْ دَ ] ( ع ص ) مؤنث علودّ. رجوع به علودّ شود. || اسب سرکش. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || اسبی که منقاد نشود مگر آنکه از پس وی را برانند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). اسب سرکش که کشیده نشود مگر آنکه از پس رانند آنرا. ( منتهی الارب ). || شتر کهنسال. ( از منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

علودة. [ ع ِل ْ وَدْ دَ ] (ع ص ) مؤنث علودّ. رجوع به علودّ شود. || اسب سرکش . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || اسبی که منقاد نشود مگر آنکه از پس وی را برانند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اسب سرکش که کشیده نشود مگر آنکه از پس رانند آنرا. (منتهی الارب ). || شتر کهنسال . (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: