کلمه جو
صفحه اصلی

قصره

لغت نامه دهخدا

( قصرة ) قصرة. [ ق َ ص َ رَ ] ( ع اِ ) آنچه در پرویزن بماند بعدِ بیختن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || اسپست که به اول کوفتن برآید. || پوست بالای دانه. || پتک آهنگر. || پاره ای از چوب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || دمغزه مرغ. ( منتهی الارب ). زِمِکّی ̍ الطائر. ( اقرب الموارد ). || بن گردن. || ( اِمص ) سستی و کسل. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). ج ، قَصَر، اقصار. ( اقرب الموارد ).

قصرة. [ ق ُ رَ ] ( ع اِ ) نزدیک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). گویند: هو ابن عمی قَصْرَةً و قُصْرَةً؛ ای دنیة. ( اقرب الموارد ). رجوع به قَصْرة شود. || ( اِمص ) فروگذاشت و کوتاهی. ( از منتهی الارب ). || تقصیر. ( اقرب الموارد ).

قصرة. [ ق َ رَ ] ( ع اِ ) نزدیک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). گویند: هو ابن عمی قَصْرَةً؛ یعنی نزدیک است به نسبت. ( منتهی الارب ). رجوع به قُصْرة شود.

قصرة. [ ق َ رَ ] (ع اِ) نزدیک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: هو ابن عمی قَصْرَةً؛ یعنی نزدیک است به نسبت . (منتهی الارب ). رجوع به قُصْرة شود.


قصرة. [ ق َ ص َ رَ ] (ع اِ) آنچه در پرویزن بماند بعدِ بیختن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اسپست که به اول کوفتن برآید. || پوست بالای دانه . || پتک آهنگر. || پاره ای از چوب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دمغزه ٔ مرغ . (منتهی الارب ). زِمِکّی ̍ الطائر. (اقرب الموارد). || بن گردن . || (اِمص ) سستی و کسل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قَصَر، اقصار. (اقرب الموارد).


قصرة. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) نزدیک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: هو ابن عمی قَصْرَةً و قُصْرَةً؛ ای دنیة. (اقرب الموارد). رجوع به قَصْرة شود. || (اِمص ) فروگذاشت و کوتاهی . (از منتهی الارب ). || تقصیر. (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: