کنایه از آسمانست
گنبد گردنده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گنبد گردنده. [ گُم ْ ب َ دِ گ َ دَ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است :
چون نبینی که یکی زاغ و یکی باز سپید
اندرین گنبد گردنده پس یکدگر است.
با قامت فرتوتی و با قوت برنا.
مهر چه بندی بر این سپنجی خانه.
بجز گردش چه شاید دیدن از دور.
هست به نیکی و بدی حق شناس.
چون نبینی که یکی زاغ و یکی باز سپید
اندرین گنبد گردنده پس یکدگر است.
ناصرخسرو.
ای گنبد گردنده بی روزن خضرابا قامت فرتوتی و با قوت برنا.
ناصرخسرو.
گنبدگردنده خانه ای است سپنجی مهر چه بندی بر این سپنجی خانه.
ناصرخسرو.
ازین گردنده گنبدهای پرنوربجز گردش چه شاید دیدن از دور.
نظامی.
گنبدگردنده ز روی قیاس هست به نیکی و بدی حق شناس.
نظامی.
کلمات دیگر: