کلمه جو
صفحه اصلی

قصواء

لغت نامه دهخدا

قصواء. [ ق َص ْ ] ( ع ص ) مؤنث اقصی. گویند: ناقة قصواء و جمل اقصی ؛ شتر کرانه گوش بریده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قصواء. [ ق َص ْ ] ( اِخ ) نام ناقه ای است از رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم که گوش بریده نبود. ( منتهی الارب ).

قصواء. [ ق َص ْ ] (اِخ ) نام ناقه ای است از رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم که گوش بریده نبود. (منتهی الارب ).


قصواء. [ ق َص ْ ] (ع ص ) مؤنث اقصی . گویند: ناقة قصواء و جمل اقصی ؛ شتر کرانه ٔ گوش بریده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: