کلمه جو
صفحه اصلی

قصعل

لغت نامه دهخدا

قصعل. [ ق ُ ع ُ ] ( ع ص ) مرد فرومایه ناکس.( منتهی الارب ). لئیم. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) کژدم. ( از منتهی الارب ). عقرب. ( اقرب الموارد ). || بچه کژدم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و به فاء نیز در لغتی آمده است. ( اقرب الموارد ).

قصعل. [ ق ِ ع ِ ] ( ع اِ ) کژدم ریزه. || بچه گرگ. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قصعل . [ ق ِ ع ِ ] (ع اِ) کژدم ریزه . || بچه گرگ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


قصعل . [ ق ُ ع ُ ] (ع ص ) مرد فرومایه ٔ ناکس .(منتهی الارب ). لئیم . (اقرب الموارد). || (اِ) کژدم . (از منتهی الارب ). عقرب . (اقرب الموارد). || بچه کژدم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و به فاء نیز در لغتی آمده است . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: