محقن . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) مشک که در آن شیر دوشیده بر شیر (لبن ) خفته ریزند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || لوله ای که بر سر خریطه ٔ چرم بسته بدان حقنه کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
محقن
لغت نامه دهخدا
محقن . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) بازدارنده . نگاهدارنده . (آنندراج ). کسی که نگاهداری میکنداز کمیز. || آن که جمع میکند اقسام مختلف شیرها را و آنها را به هم می آمیزد. (ناظم الاطباء).
محقن. [ م ِ ق َ ] ( ع اِ ) مشک که در آن شیر دوشیده بر شیر ( لبن ) خفته ریزند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || لوله ای که بر سر خریطه چرم بسته بدان حقنه کنند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
محقن. [ م ُ ق ِ ] ( ع ص ) بازدارنده. نگاهدارنده. ( آنندراج ). کسی که نگاهداری میکنداز کمیز. || آن که جمع میکند اقسام مختلف شیرها را و آنها را به هم می آمیزد. ( ناظم الاطباء ).
محقن. [ م ُ ق ِ ] ( ع ص ) بازدارنده. نگاهدارنده. ( آنندراج ). کسی که نگاهداری میکنداز کمیز. || آن که جمع میکند اقسام مختلف شیرها را و آنها را به هم می آمیزد. ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: