کم گردیدن . کم شدن
کم گشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کم گشتن. [ ک َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) کم گردیدن. کم شدن :
کم نخواهد گشت دریا زین کرم
از کرم دریا نگردد بیش کم.
ز التفات به مهمان سرای دهقانی.
که قایم است مقامش نتیجه قابل.
کم نخواهد گشت دریا زین کرم
از کرم دریا نگردد بیش کم.
مولوی.
ز قدر و شوکت سلطان نگشت چیزی کم ز التفات به مهمان سرای دهقانی.
( گلستان ).
به مرگ خواجه فلان هیچ کم نگشت جهان که قایم است مقامش نتیجه قابل.
سعدی.
و رجوع به کم شدن و کم گردیدن شود.کلمات دیگر: