کلمه جو
صفحه اصلی

محفد

لغت نامه دهخدا

محفد. [ م َ ف ِ ] ( ع اِ ) چیزی است که ستور را در آن علف دهند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || اصل ( و لغتی است در محتد ). || بن کوهان شتر. || نقش و نگار جامه. || قصر سلطان. ج ، محافد. ( منتهی الارب ).

محفد. [ م ِ ف َ ] ( ع اِ ) چیزی است که ستور را در آن علف دهند. || کناره جامه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نگار جامه. ( مهذب الاسماء ). || پیمانه و آن قدحی باشد. || زنبیل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

محفد. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) کسی که می شتاباند. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || شتر یا شترمرغ شتاب رونده. || خدمتگاری که برای کردن کاری شتابان می رود. ( ناظم الاطباء ).

محفد. [ م َ ف ِ ] (ع اِ) چیزی است که ستور را در آن علف دهند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اصل (و لغتی است در محتد). || بن کوهان شتر. || نقش و نگار جامه . || قصر سلطان . ج ، محافد. (منتهی الارب ).


محفد. [ م ِ ف َ ] (ع اِ) چیزی است که ستور را در آن علف دهند. || کناره ٔ جامه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نگار جامه . (مهذب الاسماء). || پیمانه و آن قدحی باشد. || زنبیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


محفد. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) کسی که می شتاباند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || شتر یا شترمرغ شتاب رونده . || خدمتگاری که برای کردن کاری شتابان می رود. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: