کلمه جو
صفحه اصلی

کمته

لغت نامه دهخدا

( کمتة ) کمتة. [ ک ُ ت َ ] ( ع اِمص ) سرخی که به سیاهی زند در اسب و آن دوست داشتنی ترین رنگهاست میان عرب. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). سرخی رنگ اسب که به سیاهی زند و این رنگ را تازیان در اسب بهترین رنگها دانند. ( ناظم الاطباء ). رنگ کُمَیت. ( از اقرب الموارد ). کمیتی و آن حسنی است در اسب. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کُمَیت شود.

کمتة. [ک ُ ت َ ] ( ع مص ) کَمت. کَماتَة. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کمت و کماتة شود.

کمتة. [ ک ُ ت َ ] (ع اِمص ) سرخی که به سیاهی زند در اسب و آن دوست داشتنی ترین رنگهاست میان عرب . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). سرخی رنگ اسب که به سیاهی زند و این رنگ را تازیان در اسب بهترین رنگها دانند. (ناظم الاطباء). رنگ کُمَیت . (از اقرب الموارد). کمیتی و آن حسنی است در اسب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کُمَیت شود.


کمتة. [ک ُ ت َ ] (ع مص ) کَمت . کَماتَة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کمت و کماتة شود.



کلمات دیگر: