کم شرم خود پسند ستیزنده کم حیائ و متکبر
عه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عه. [ ع َه ْ ] ( ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان میش و قوچ را زجر کنند. ( از اقرب الموارد ). عا. عای. رجوع به عا و عای شود. || صوتی که ازرنج حکایت کند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
نگوید عه اگر تا خایه بفشارد خر عنگش.
عه. [ ع َه ه ] ( ع ص ) کم شرم خودپسند ستیزنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کم حیاء و متکبر. ( از اقرب الموارد ).
نگوید عه اگر تا خایه بفشارد خر عنگش.
سوزنی.
|| در تداول عامه ، صوتی که از نفرت حکایت کند.عه. [ ع َه ه ] ( ع ص ) کم شرم خودپسند ستیزنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کم حیاء و متکبر. ( از اقرب الموارد ).
عه . [ ع َه ْ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان میش و قوچ را زجر کنند. (از اقرب الموارد). عا. عای . رجوع به عا و عای شود. || صوتی که ازرنج حکایت کند. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
نگوید عه اگر تا خایه بفشارد خر عنگش .
|| در تداول عامه ، صوتی که از نفرت حکایت کند.
نگوید عه اگر تا خایه بفشارد خر عنگش .
سوزنی .
|| در تداول عامه ، صوتی که از نفرت حکایت کند.
عه . [ ع َه ه ] (ع ص ) کم شرم خودپسند ستیزنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کم حیاء و متکبر. (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: